شیرین از اینجا می رود بهر خدا کاری کنیدیک بیستون بی چاره گی، فرهاد را یاری کنیدعقل مرا همراه خود، او برد وقت رفتنشای عاقلان
دیوانه را، زنجیر و زندانی کنیدجرم است اگر آوارگی، آواره ام در شهرتانلطفاً شما در کوی او حد مرا جاری کنیداز روی همدردی به من، گفتید باور کن که رفتمیل نمک دارم شما، بی وقفه همدری کنیدنقش نگاهش تا ابد بر خاطرم خواهد نشستاز خاطرم نقشی از او بر بوم نقاشی کنیدمن التماسش کردم و راهی شد او بی اعتنافردا مرا هم خواهشاً، تا خانه همراهی کنیداو رفت و بعد از رفتنش، من هم از اینجا میرومدر رفتن من شادی و از رفتنش زاری کنیدپی نوشت ۱: ...برچسبـهـ ـا : درد دل, شعر از خودم, رفیق شاپرک منتظر است......
ما را در سایت شاپرک منتظر است... دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : saeediali بازدید : 174 تاريخ : دوشنبه 8 اسفند 1401 ساعت: 20:32